English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (8516 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
Other Matches
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
crossing U عبور
transmittancy U عبور
toll U حق عبور
alpha canis majoris U عبور
cross-Channel U عبور
transmissions U عبور
tolling U حق عبور
right of way U حق عبور
transmittance U عبور
transmittal U عبور
transit U عبور
tolls U حق عبور
rights of way U حق عبور
transmission U عبور
passage U عبور
right of passage U حق عبور
passage U حق عبور
passages U حق عبور
passages U عبور
passage of lines U عبور از خط
road haulage U حق عبور
fording U عبور از اب
passed U عبور کردن
crossing the line U عبور از استوا
counter sign U اسم عبور
pass U اجازه عبور
pass U کلمه عبور
crossing area U منطقه عبور
pass U گذر عبور
pass U عبور کردن
passwords U اسم عبور
password U اسم عبور
deep fording U عبور از اب عمیق
crossing the line U عبور از خط استوا
highway user tax U مالیات حق عبور
laissez passer U پروانه عبور
light passing U عبور نور
girdle traverse U عبور کمربندی
overfly U عبور کردن
safe conducts U رخصت عبور
safe-conducts U رخصت عبور
fordless U غیرقابل عبور
fordable U قابل عبور
passavani U سند عبور
oil passage U عبور روغن
penstock U مجرای عبور اب
practicableness U قابلیت عبور
fordability U قابلیت عبور
electron transition U عبور الکترون
safe conduct U رخصت عبور
current passage U عبور جریان
transit U راه عبور
thoroughfares U راه عبور
fare U هزینه عبور
fared U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
faring U هزینه عبور
fleet U عبور سریع
fleets U عبور سریع
traverse U عبور کردن
traversed U عبور کردن
crossest U عبور کردن
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
thoroughfare U راه عبور
cruise U عبور کردن
passable U قابل عبور
cruised U عبور کردن
cruises U عبور کردن
cruising U عبور کردن
communication U عبور اطلاعات
cross U عبور کردن
traversing U عبور کردن
fords U محل عبور
forded U محل عبور
passes U اجازه عبور
passes U کلمه عبور
passes U گذر عبور
passes U عبور کردن
passed U اجازه عبور
passed U کلمه عبور
band pass U نوار عبور
toll U عوارض عبور
tolling U عوارض عبور
ford U محل عبور
passageways U محل عبور
traverses U عبور کردن
passageway U محل عبور
transit U عبور کردن
tolls U عوارض عبور
passed U گذر عبور
traject U عبور گذرگاه
trafficked U عبور و مرور
transmission grating U شبکه عبور
transmittance U مقدار عبور
transoceanic U عبور از اقیانوس
traversable U قابل عبور
trafficking U عبور و مرور
wading crossing U عبور از پایاب
transmission factor U ضریب عبور
through traffic U عبور یکسره
tessera U کلمه عبور
transduction U انقال عبور
transit bill U اجازه عبور
transit bill U پروانه عبور
traffic U عبور و مرور
transit error U خطای عبور
transit time U مدت عبور
transit time U زمان عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
trafficability U قابلیت عبور
passage U اجازه عبور
passages U عبور سفر
passages U راه عبور
traffics U عبور و مرور
conge U اجازه عبور
shallow fording U عبور از اب کم عمق
passage U راه عبور
passage U عبور سفر
passages U اجازه عبور
slot U مجرای عبور روغن
slots U مجرای عبور روغن
slotting U مجرای عبور روغن
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
passwords U اسم شب کلمه عبور
bridgeable U قابل عبور یا پل زدن
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
traffic density U تکاشف عبور و مرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic flow U کشش عبور ومرور
traffic intensity U شدت عبور و مرور
traffic lane U مسیر عبور و مرور
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
traffic sign U علامت عبور و مرور
trafficability U قابلیت عبور ومرور
traject U از محلی عبور کردن
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
transcutaneous U عبور کننده از پوست
transit U کنترل عبور و مرورکشتیها
transduction U عبور از ماوراء چیزی
cut U عبور کردن گذاشتن
way U راه عبور گذرگاه
wall entrance U عبور از داخل دیوار
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
cuts U عبور کردن گذاشتن
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
goes U گذشتن عبور کردن
traversed U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
vapor trail U مسیر عبور بخار
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
transilluminate U عبور نور از یک عضو
traversing U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
impassable U غیر قابل عبور
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
overflight U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
overflights U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
go U گذشتن عبور کردن
time distance U زمان عبور ستون
innocent passage U عبور بدون ضرر
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
crossing site U محل عبور اجباری
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
practicably U بطور قابل عبور
electron transit time U زمان عبور الکترون
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
pracitcable U عبور کردنی گذشتنی
ship influence U تاثیر عبور کشتی
traffic control U کنترل عبور و مرور
sally port U دروازه عبور از قلعه
road time U زمان عبور از جاده
password U اسم شب کلمه عبور
traffic court U دادگاه عبور و مرور
passtime U زمان عبور ستون
gas port U محفظه عبور گاز
light transition loss U تلف عبور نور
controlled passing U عبور کنترل شده
gas port U لوله عبور گاز
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
throttle U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
sirius U عبور الفا- کلب اکبر
safe conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
bottle neck U محل تراکم عبور ومرور
throttles U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
Recent search history Forum search
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1In dubio mitius
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com